کتاب هفت عادت مردمان مؤثر، یکی از بهترین کتابها و مؤثرترین کتابها در حوزهی خودیاری است. نکتهی مهم این کتاب، این است که یک کتاب انگیزیشی بدون منطق نیست.
فکر کنم بیش از دو سال از این موضوع می گذرد که برای اولین بار شنیدم کارها را به خوبی انجام دادن کافی نیست. بلکه باید به طور مؤثر انجام داد. توی مطالب خارجی هم به این موضوع اشاره می شد که efficient کافی نیست بلکه باید effective بود. فکر کنم اولین بار از طریق نوشته های محمدرضا شعبانعلی با استفن کاوی آشنا شدم و تصمیم به خوندن کتابش گرفتم. حتماً هم می خواستم زبان اصلی آن را بخونم. نمایشگاه کتاب امسال نه، نمایشگاه کتاب پارسال دنبال این کتاب میگشتم که بخرم و آخر نشد در نتیجه تصمیم گرفتم که از یکی از این شرکتهایی که از آمازون خرید میکنه این کتاب را بخرم. برای کتابی که زیر ده دلار قیمتش بود، ۹۰ دلار هزینه ی حمل دادم.
تازه از وقتی هم کتاب به دستم رسید، تا الآن که تموم شد کلی طول کشید. خیلی وقتها میترسیدم تا این کتاب را بخونم. ولی هر بار که یک فصلش را میخواندم مجبور بودم زمانی زیادی را برای فکر کردن اختصاص تا ذهنم خالی شود.
قطعاً در آینده بیشتر از این کتاب خواهم گفت. اما اگر بخواهم خیلی مختصر چندتا چیز مهم آن که در ذهنم مانده است را بیان کنم میتوانم بگویم که مهمترین ویژگی کتاب این بود که مثل خیلی دیگر از نویسندههای کتابهای موفقیت نمیگفت که بشینید مثبت فکر کنید تا زندگی به کامتان شود. نمیگفت که شما یک شبه میتوانید موفق شوید. نمیگفت که تو اشرف مخلوقاتی پس باید به همه چیز برسی. مثبت اندیشدن را نهی نمیکرد ولی معتقد بود که این یک موضوع ثانویه است.
چیکدهی سه عادت اول این است که از کوزه همان برون تراود که دروست. استفن کاوی خیلی بر «درون» این ضرب المثل تمرکز داره. میگه که هر کسی باید یک سری اصول داشته باشد. در واقع یک مأموریت از زندگی اش. این به نوعی همان عادت اوله. عادتهای دوم و سوم میگه حالا که یک مأموریت توی زندگی داری، چی کار کنی که از اون فاصله نگیری و اثر گذار باشی.
اما عادتهای سوم تا ششش اثر بیشتری دارند. چیزی که این روزها من دور و ورم زیاد رخ میدهد این است که همه میخواهند به طور تکی زندگیاشون را جلو ببرند. مخصوصاً در دانشگاه ما که همه انگار از خرطوم فیل افتادهاند و کاری که دو نفر بتونند همزمان با هم پیش ببرند اصلاً رخ نمی ده. نمی دونم ترجمه ی interdepence چی میشه. ولی استفن کاوی معتقده که interdependence ارزشی فراتر از استقلال کامل داره. این که موفقیت فردی کافی نیست. بلکه باید به یک موفقیت عمومی رسید. شاید منظورش همین موضوعیه که زیاد همه جا میشنویم. هیچ کس از هر بعدی که نگاه کنیم از اطرافیانش خیلی بالاتر نمی رود. شاید چالشیترین عادت، عادت پنجم هستش. این که آدم یاد بگیره چه طور گوش کند. واقعاً در نگاه اول مسخره به نظر می رسه ولی واقعا کار آسونی نیست. همین که آدم بخواهد به گونهای عمل کند که بفهمد در یک رابطه، طرف مقابل دقیقاً چی تو ذهنشه کار حضرت فیل است. یا به عبارتی این که بفهمی در هر رابطهای طرف مقابل چه دردی دارد و بعد ببینی خودت چه دردی داری؟
عادت هفتم که همون «تند کردن تبر» هستش، آدم را به انجام دادن یک سری میکرواکشن سوق می دهد. منظور از میکرواکشن کارهایی است که شما به طور روزانه انجام می دین و خیلی کوچک به نظر می رسه ولی در عمل نتیجههای مهمی دارند. مثلاً روزی ۱۰ دقیقه کم تر تلگرام چک کردن و کتاب خوندن یک میکرو اکشن هست که بعد از یک سال ممکن است نتایج قابل توجهی به دنبال داشته باشد.
شاید مهم ترین چیز اینه که استفن کاوی از کملهی «عادت» استفاده می کند. عادت چیزی هست که برای انجام دادنش آدم فکر نمیکند. به طور ناخودآگاه انجام می دهد.
این کتاب را واقعاً دوست داشتم و توصیه می کنم که حتماً هر کسی دوست دارد بهبودی توی زندگیاش ببیند، حتماً این کتاب را بخواند.
پیروز باشید.
نارنجیمن
خلاصهای از این کتاب را در فیلم زیر میتوانید مشاهده کنید:
این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است که ترجمههای مختلفی از آن وجود دارد. در صورت تمایل، میتوانید این کتاب را از این لینک، خریداری کنید.