داستانک: دانشگاه مکانیک می خوندم. از ترم دوم سوم در یکی از گروه های دانشجویی که مرتبط با خودرو بود عضو شده بودم. سال دوم دانشگاه بود که یک خودروی کم مصرف هیبریدی ساخته بودیم و برای شرکت در مسابقات آماده می شدیم. یادمه برای یکی از اقوام که خودش صاحب کسب و کار هم بود، تعریف می کردم که قراره بریم مسابقات و این کارها را کردیم و … . وسط داستانی که داشتم براش تعریف می کردم، یهویی ازم پرسید: «موتورش را هم خودتون ساختین؟؟». گفتم: نه بابا! ما یک موتور خریدیم. کار ما اینه که طراحی کنیم، این اجزا مثل موتور احتراق داخلی و موتور الکتریکی چگونه کنار هم قرار بگیرند تا یک خودروی کم مصرف هیبریدی داشته باشیم……….. نگاه عاقل اندر سفیهی که به من انداخت، هنوز یادمه.
احتمالا شما هم که این نوشته را می خونین، در ذهنتون این رد بشه که طرف مقابل همچین خیلی بی ربط هم نمی گفته.
بین ما ایرانی ها، یک فرهنگ وجود دارد که از صفر تا صد یک چیز را خودم باید انجام بدهم. خودم هم که گفته می شود یعنی خودم که صاحب این کسب و کار هستم. حتی مدیرانی هم که استخدام کرده ام، نباید از جزئیات خبری داشته باشند.
این فضا در اکثر کسب و کارها به خصوص کسب و کارهای کوچک دیده می شود. در تصمیم گیری های سیاسی هم دیده می شود. چه قدر در اخبار شنیده می شود که مثلاً فلان چیز را حتی پیچ هایش هم ساخت داخل است. (البته شما خیلی باور نکیند) و این یک نتیجه ی محسوس مخرب دارد: مهارت تعامل با دیگران، در بین ما ایرانی ها وجود ندارد.
در فرهنگ ما، این که وقتی یک چیز را بلد نیستیم از دیگران بخواهیم انجام بدهند، یعنی وابستگی. البته ناگفته نماند که حق هم داریم، چون از این موضوع آسیب زیادی دیده ایم. منتها، در دنیای کسب و کار امروزی، باید یاد گرفت که بتوانیم مؤثر تعامل کنیم.
وقتی یک چیز را بلد نیستیم، دو راهکار وجود دارد: برویم آن چیز را یاد بگیریم و بعد استفاده کنیم یا اینکه از دیگرانی که بلدند کمک بگیریم.
خیلی وقت ها هزینه ی یادگرفتن یک چیز، این قدر زیاد است که منجر به تعطیل شدن کسب و کار می شود.
یا مثل این است که چرخ را دوباره اختراع کنید. قطعاً ساخت موتور احتراق داخلی، برای یک تیم دانشجویی کار خیلی خیلی بزرگ است و اگر چنین تیمی، بخواهد اول موتور را بسازد و بعد برود سراغ طراحی دیگر اجزای خودرو نظیر سیستم انتقال قدرت، احتمالاً دوران دانشجویی همه ی اعضای آن به پایان رسیده است.
راه ساده تر از یادگرفتن و رفع تمامی نقاط ضعف وجود دارد: «برون سپاری»
در دنیای جدید، تنها کارهایی که خودمان خوب بلدیم را باید انجام دهیم و بقیه ی کارها را بدهیم دست کسانی که بهتر از ما انجام می دهند.
تعامل کردن با دیگر کسب و کارها یک هنر است. از این جهت هنر است که باید به گونه ای تعامل کرد که منجر به وابستگی نشود.
هنر ظریف تر این است که تشخیص بدهیم که چه کاری، نقطه قوت کسب و کار ماست و باید خودمان انجام دهیم و چه کاری نقطه ضعف ما است و باید به دیگران سپرد.
هنر تعامل کردن با دیگران، یکی از حلقه های گمشده ی توانمندی ما در کسب و کار است.
محمّد قربانیان
کانال نارنجی من
به کانال نارنجی من بپیوندید: https://telegram.me/narenjiman_ir
One Comment
وحید پورعباس
دقیقاً بیان و توضیح مزیت نسبی رقابتی در ممالک امروزی هست…..